اهمیت عنصر زمان در بحران غزه
- شناسه خبر: 12224
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۰ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۶:۵۸
- بازدید : 526 بازدید
- نویسنده: سردبیر
شیوا بیان-یادداشت-مالک رضایی، بهتر است با در نظر گرفتن چند فرضیه قطعی در مورد ماهیت ذاتی رابطه آمریکا با اسرائیل به متغیر دیگری هم در بحران و منازعه جاری خاورمیانه، نگاهی داشته باشیم. اما قبل از طرح آن نگاه، فرضیات اثباتشده در ماهیت این رابطه، اجمالاً از این قرار است.
آمریکا تحت هر شرایطی در چهارچوب تعهد ساختاری خود از اسرائیل حمایت خواهد کرد. اگر در برخی مواقع، حضور آنرا در منازعات اسرائیل با هر طرف مخاصمهای کمرنگ و کمسو دیدهایم، قطعاً نیازی به حضور پررنگ و پرسوی او در آن منازعه نبوده است .
این تعهدات بیچون و چرای آمریکا در قبال اسرائیل اساساً در ساختار آمریکا تعبیه شده است و هیچ حزبی در آمریکا هم گریزی از آن ندارد. گاهی تاکتیکهای حزبی و سلیقههای مستاجران کاخ سفید اندکی با هم تفاوت دارند، اما اینها فقط تفاوت تاکتیکها و سلیقهها و ادبیات آنها است؛ نه تفاوت استراتژی آنها.
نخستوزیر اسرائیل اولین مقامی است که به قاعده سنت مرسوم باید با رئیسجمهور آمریکا دیدار کند. تنها مقام خارجی است که میتواند در کنگره آمریکا سخنرانی کند و ایدههای خود را با اعضای کنگره در میان بگذارد و حتی سیاستهای رئیسجمهور آمریکا را در کنگره به چالش بکشد و مورد تشویق و کف زدن ممتد کنگره هم قرار گیرد…
روزی جانافکندی بعد از انتخابش در ملاقاتی که با نخستوزیر اسرائیل در کاخ سفید داشت و برنامههای پیش رو را چک کنترل میکرد با طعنهای گفت:
«عالیجناب. میدانم که مرا شما انتخاب کردهاید فقط بفرمایید که چه کار باید بکنم.»
در چهارچوب این تعهدات سنتی آمریکا، بهتر است ما در حال حاضر و بنا به اهمیت بحران، آمریکا را عین اسرائیل بدانیم. اکنون استراتژی آمریکا در این منازعه، استراتژی اسرائیل است. آمریکا بار دیگر تعارفات ظاهری را کنار گذاشته است.. اصلاً آمریکا و اسرائیل اکنون و ماهیتاً در این بحران یک روحاند در دو بدن.
اما سوال اصلی در اینجاست که عنصر زمان، در این بحران اکنون برای این یک روح، چگونه پیش میرود؟
هم اسرائیل و هم آمریکا، طالب این هستند که سطح منازعه، فقط محدود به کوبیدن حماس و مواضع او در غزه باشد. هر دو تلاش میکنند که پای هیچ بازیگری به صحنه باز نشود. طی این چند روز، در این استراتژی هم موفق بودهاند و حتی ضرباتی که اسرائیل در این حمله خورده است را بیش از پیش برجسته هم کردهاند تا توجیهی برای کوبندگی سریع و هرچه بیشتر مواضع حماس داشته باشند.
در طول تاریخ اسرائیل، این کشور از آمار تلفاتی که در جنگها متحمل شده است، چنین بیپرده و آشکار و سخاوتمندانه سخن نگفته است که اکنون و در این بحران میگوید. اصلا قبل از اینکه کسی بگوید هیمنه او بهدست حماس شکسته شد او خود میگوید هیمنهام شکسته شد.
تا رسانهها به خود بجنبند و بگویند، مثلاً آمار تلفات اسرائیل در حمله حماس ۶۰۰ نفر و گروگانهای در بندش ۱۰۰ نفر است او خود میگوید، اشتباه میکنید آمار تلفات ما ۹۰۰ نفر و اسرای در بندمان هم ۲۰۰ نفر است.
اینها هیچکدام بیدلیل نیست. او برای توجیه اقدامات بعدیاش شاید اندکی آمارهای تلفات خود را بیشتر هم اعلام میکند و چنین رویهای در رفتارهای اسرائیل بیسابقه است.
اما با همه این و در چهارچوب این فضاسازیها، زمان، تا چه اندازه در اختیار آمریکا و اسرائیل است که هر بلایی که میخواهد بر سر حماس و غزه بیاورد؟
تا چه اندازه تضمین وجود دارد که در صورت طولانی شدن این منازعه، پای سایر بازیگران هم به این منازعه کشیده نشود؟
تا چه حد اطمینان وجود دارد که همانطوریکه آمریکا و عواملش در کنار اوکراین، برای فرسایشی ساختن جنگ روسیه قرار گرفتهاند، روسیه و عواملش هم در کنار حماس برای فرسایشی ساختن جنگ آمریکا قرار نگیرند؟
با در نظر گرفتن این متغیر، مهم آمریکا خیلی نیاز دارد که با رسیدن به اهدافی محدود و نه کاملاً دلخواه، زودتر پرونده این منازعه را ببندد. زمان در این بحران به نفع آمریکا پیش نمیرود و با هر روزی که میگذرد ورود بازیگری دیگر به صحنه منازعه و بالا بردن هزینه این منازعه برای آمریکا بیشتر میشود.
با این نگاه، عجالتاً میتوانیم سر حلقه ترغیب ورود این بازیگران احتمالی را در مسکو بدانیم حتی با این تحلیل، میتوانیم به احتمال زیاد، برنامهریزی اولیه حمله حماس به اسرائیل را هم در مسکو بدانیم.
از دید مسکو، اگر بنا است که پای روسیه در باتلاق اوکراین به مدت طولانی گیر بماند، پای آمریکا چرا نباید به مدت طولانی در منازعهای از خاورمیانه گیر بماند؟
بازیگران دو بحران موجود جهان، اکنون در حال رصد کردن هم برای تحمیل زمان طولانی به هم هستند.