کنکاشی در چرایی شکل نگرفتن نقد عالمانه
- شناسه خبر: 6505
- تاریخ و زمان ارسال: ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۰۹
- بازدید : 188 بازدید
- نویسنده: مدیر سایت
شیوابیان-یاداداشت-دکتر بهنام صحرانورد؛ تحلیل گر مسائل سیاسی و اجتماعی
۱-انگیزه نگارش این نوشتار، برگزاری نشست نقد سه کتاب با عناوین از ” ارته ویل تا اردبیل” رحمان شاه محمد اردبیلی، “بقعه های دوران صفوی” کیشوار ریزوی با ترجمه آقایان سامان ابی زاده و نادر زالی و “کلیات بیضای اردبیلی” عبدا… بحرالعلومی در جریان برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور سه منتقد کتاب ها، آقایان موسی رجبی اصل، بیوک جامعی و کاظم نظری بقا با محوریت این کمترین بنده خدا می باشد.
۲- در هنگامه ای که یونسکو دهه ۹۷-۸۷ را دهه توسعه و پیشرفت زندگی یک جامعه با هدف تحقق ارزش های فرهنگی معرفی نمود، مباحثات بسیاری در میان اندیشمندان و جامعه شناسان پیرامون موانع و چگونگی تحقق توسعه فرهنگی و فرهنگ توسعه شکل گرفت.
۳- مبانی بنیادین این ادعا تا آن جا پیش رفت که عده ای گفتگوهای فرهنگی و شهروندی را دو پایه استواری زندگی امروزی و برخی ها دو بال توسعه در آغازین دهه های هزاره سوم میلادی اعلام نمودند. سایه روشن های تکثر فرهنگی در دنیای هزار رنگ فرهنگ، زمانی در سپهر اندیشه پرواز می کند که خردورزی متاملانه را در کنش گری های اجتماعی خود به مثابه نقش آفرینی، مجال ظهور و تجلی بخشد.
۴-اندیشه به عنوان راهی برای رهایی از گفتمان های دگم اندیشانه و متعصبانه خفقان آلود و استبداد پرور، برای پارادایم سازی نوین اکمال و اتمام در قرنی که منش و ماهیتی رایانه ای دارد و در حقیقت واقعیت حقیقی قرن بیستم را به واقعیت مجازی حقیقی در قرن یست و یکم ابدال نموده است، از مرزهای مشمئز کننده اجبار به سمت اقناع سوق نموده است.
۵- در بافتار فرهنگی و ساختار سیاسی ایران زمین، گذار از رویکردهای اسطوره ای و تسهیل گری در مدیریت پر تنش فرهنگی در جهت توسعه اجتماعی و افزایش ظرفیت نهادهای اجتماعی و توزیع عادلانه منابع و امکانات اجتماعی، نیازمند خود انگیختگی و تمرکز بر رابطه و پیوند عناصر نقد و گفتگو با هدف تعالی بخشی به جامعه به وسیله فرهنگ و شیفت مقوله فردیت به تعلقات اجتماعی به عنوان روح گمشده انسانی در سه مفهوم نظری سه جهان واقعیت فیزیکی، حالات ذهنی و تعاملات دو سویه بینابخشی در دنیای زبانی کنشگران فرهنگی و عدول از کلیشه های ساختمند رسوب یافته ذهنی، اهمیت و ضرورت صیرورت در صورت مونولوگ های خسته کننده و فاقد خلاقیت و غیر عقلی و سراسر نگاه پر از اشتباه از بالا به پایین را جز با چند معنایی نمودن گفتگو به مفاهمه ذهنی مشترک در تقابل با جادو به مثابه خواهر حرام زاده علم و نظامی دروغین از تفاسیر یک نواخت گرایانه پیش پای اندیشه ورزان و روشنفکران دلسوز قرار نمی دهد.
۶- نقد و گفتگو، زاییده اندیشه پسامدرن امروزی، ابزاری برای ابراز “بودن”، هستن”،” شدن” و ” گشتن”در نوشوندگی و دگردیسی های اجتماعی، باید رسالت تاریخی خود را در نفی خرد ستیزی و خردگریزی و بهزیستن و کیفیت زندگی با تلالو ماندگاری در عقلانیت فهم جهان هستی و عبور از بی معنایی و بی معنویتی در هنگامه کم رنگی اخلاق و فروپاشی معنویت، ایفا نماید.
۷- در جامعه ایران، تفاهم و ارتباط واقعی میان انسان ها به دلایل چند گانه کم تر بوده و امروزه بر فرایند تزاید کمتری آن تردیدی وجود ندارد. در این بحران، تکنولوژی به تنهایی بار همه مصائب را بر عهده ندارد. عدم تفاهم در بخش بزرگی از جامعه ایران، چالش های بی انتهای سنت و گذار زمان، کیفیت تبیین ارزش ها، عدم همدلی، بحران تفاهم، عدم توانایی انسان ها در اجرای نقد و گفتگو و پای مردی در استمرار آن، چشمه جوشان اعجاز زبان و کلمات را خشکیدن کرده است.
۸- نقد وگفتگو، راهکار مناسبی برای به کرسی نشاندن مراد و مقصودی از پیش تعیین شده نیست. غایت نقد، اعتلای وضعیت جامعه است که در اثر بارور شدن هوش جمعی به دست می آید. آن چه به هنگام نقد به جریان می افتد، اساسی تر از نقش هر یک از افراد است.
۹- لازمه پذیرش نقد، شنیدن ندای درونی و خودکاوی پژوهشی است. این انگاره پیشا تاملی پیشا ارتباطی، زمینه ساز عقلانیت و وقوف بر ارکان مسئله در کنش گری های میان فردی و اجتماعی است
۱۰- برای تقویت نهادهای مدنی، فربه سازی جامعه مدنی، لاغر نمودن نقش دولت در مداخلات اجتماعی و بیداری وجدان اجتماعی و مهم تر از همه تصمیم گیری عالمانه در کشور، ایجاد گفتگوهای نقادانه میان دولت و فرهیختگان، امری حیاتی است.
۱۱-در تنظیم کدامین برنامه پنج ساله، سند چشم انداز و آمایش سرزمینی، اسناد و برنامه ها پس از نگارش در معرض نقدهای عالمانه جامعه دانشگاهی و فرهیختگان قرار گرفته است و کدامین اتاق های نقد در نظام اداری ایران شکل گرفته است؟
۱۲-درباره بالا بودن خشونت و نزاع های خیابانی در اردبیل، نباید به سراغ پیچیده سازی موضوع رفت. در فضایی که گفتگو شکل نمی گیرد و حاکمیت برای نقد عمل کرد خود، مجالی برای منتقدین نمی دهد، خشم و هیجان های لحظه ای امری مسلم است.
شما چگونه می اندیشید؟